شهید اربعین روحانی جهادگر مدافع حرم

محمود تقی پور

شهیدی با تسلط به سه زبان خارجی

شهیدی با تسلط به سه زبان خارجی

شهید میرزامحمود تقی‌پور را که به واسطه شهادت در روز اربعین، به شهید اربعین می‌شناسند، یکی از شهدای مدافع حرم بود که با نام جهادی ابوقاسم در سوریه به شهادت رسید و حال نام و یادش در بین خانواده و همرزمانش زنده است.

این شهید مدافع حرم، عضو شورای مرکزی مؤسسه بلاغ مبین و مسئول گروه جهادی طراوت ماندگار (فعال در زمینه محیط زیست) بود. وی همچنین به عنوان دانش پژوه مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم فعالیت داشت. حجت‌الاسلام تقی‌پور دو فرزند پسر و دختر به نام‌های زهرا و مرتضی از خود به یادگار گذاشته است.

حسنعلی تقی پور، پدر این شهید والا مقام : شهید محمود تقی پور متولد ۲۵ آبان ۶۱ در گرگان بود. بعد از اینکه در سال ۶۸ به مشهد مهاجرت کردیم، تحصیلاتش را در مشهد ادامه داد. از همان دوران کودکی و نوجوانی همراه من به مسجد می‌آمد و در جلسات مذهبی شرکت می‌کرد و با پسر روحانی مسجد محل آشنا شد.

ورود به حوزه علمیه

حسنعلی تقی پور درباره نحوه ورود فرزندش به حوزه علمیه گفت: پسرم بعد از کلاس نهم از ما خواست تا وارد حوزه علمیه شود و می‌گفت می‌خواهم سرباز امام زمان (عج) شوم. اما ما به او گفتیم که بهتر است ابتدا دیپلم بگیری و بعد به سمت حوزه بروی. او هم که بسیار متواضع و با ادب بود پذیرفت و چند سال بعد، پس از گرفتن مدرک دیپلم دوباره درخواست خود را تکرار کرد و ماهم پذیرفتیم و بعد در مدرسه علمیه امام محمد باقر (ع) در منطقه طلاب مشغول به تحصیل علوم حوزوی شد.

وی درباره شرایط فرزندش در مدرسه علمیه گفت: محمود به قدری قانع و نجیب بود که در مدرسه سختی‌های زیادی به خود می‌داد. مثلاً بدترین حجره را انتخاب می‌کرد و می‌گفت حجره‌های خوب بهتر است برای شهرستانی‌ها باشد. همچنین شب‌ها لباس‌های بقیه طلبه‌ها را پنهانی می‌شست و وقتی بقیه دلیل این کار را از او جویا می‌شدند می‌گفت من برای دل خودم این کارها را انجام می‌دهم.

پدر شهید تقی پور ادامه داد: پسرم خیلی مقید به نماز شب بود همه را به آن سفارش می‌کرد. او همچنین بسیار اهل ورزش بود. کوهنوردی می‌کرد. بعد از اتمام درس مقدماتی تصمیم گرفت برای درس خارج به قم برود تا از فضای مذهبی آنجا استفاده کند و به هدفش که همان اجتهاد بود برسد.

این پدر شهید از کارهای جالب و خیرخواهانه او یاد کرد و گفت: او به مستضعفین خیلی کمک می‌کرد، مثلاً کرایه خانه آنها را می‌داد، یا برای آنها وسیله خانه می‌خرید. یکی از کارهای خیر او کاشت درخت زیتون در جاده تهران قم بود که حالا قرار است در همان نزدیکی یک مجتمع فرهنگی به نام خودش ساخته شود.

وی درباره اعزام فرزندش به سوریه هم این گونه گفت: محمود حدود سه سال و به صورت داوطلبانه به پادگان‌ها و اماکن نظامی می‌رفت و در آنجا تبلیغ دین می‌کرد و در نهایت در سال ۹۴ از طریق تیپ امام صادق (ع) فاطمیون قم به سوریه اعزام شد. در مرتبه اول به عنوان مبلّغ در سوریه حضور پیدا کرد. اما برای مرتبه دوم با اصرار خودش به عنوان عضوی از نظامیان به مناطق عملیاتی اعزام شد.

این پدر شهید بیان کرد: به گفته دوستانش او همیشه دعا می‌کرد که در روز اربعین به شهادت برسد و ذکر یا زینب و یا زهرا همیشه بر لبانش جاری بود.

تسلط شهید تقی پور به زبان انگلیسی، عربی و فرانسه

وی ادامه داد: فقط همسر و فرزندانش از اعزام او به سوریه با خبر بودند و وقتی با اصرار همسرش مبنی بر اتمام تحصیل و گرفتن رساله دکتری مواجه شد، گفت می‌خواهم شهید شوم و خدمت به اسلام و امام زمان (عج) بهتر است. او به خاطر تسلطش به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و عربی، در جنگ سوریه فارسی صحبت نمی‌کرد تا شناخته نشود.

پدر شهید تقی پور اضافه کرد: محمود درنهایت در اربعین ۹۶ بر اثر انفجار تله انفجاری در دیرالزور زخمی و در راه بیمارستان شد و در حالی که لبخند به لب داشت و شهادتین می‌گفت، به شهادت رسید.

مرضیه میرزایی، مادر این شهید مدافع حرم از قناعت و ادب فرزندش اینگونه گفت: با آنکه وضع مالی ما خوب بود اما او کمتر کمک مالی از ما می‌گرفت و معتقد بود من به عنوان سرباز امام زمان (عج) همیشه دست یاری به سمت ایشان دراز می‌کنم و ایشان برکت به مال و زندگی ام می‌دهد.

همیشه سخت‌ترین شرایط را برای کار انتخاب می‌کرد؛ معتقد بود این سختی‌ها برای خودسازی و رسیدن به آرزوی شهادتش موثر است میرزایی ادامه داد: او خودش معمولاً چیزی از شرایطش به ما نمی‌گفت و معمولاً از اطرافیان درباره او می‌شنیدیم. مثلاً مسئول اردوهای جهادی که او در آنها شرکت می‌کرد به ما گفت: او همیشه سخت‌ترین مسئولیت‌ها و سخت‌ترین شرایط را قبول می‌کرد و معتقد بود این سختی‌ها برای خودسازی و رسیدن به آرزوی شهادتش مؤثر است.

وی با بیان اینکه همه همرزمان دوست داشتند با محمود باشند و از ویژگی‌های شخصیتی او بهره ببرند، افزود: همرزمانش می‌گویند که «او لباسش را آویزان می‌کرد و به همرزمان می‌گفت هرکس پول لازم دارد بدون اینکه بگوید از داخل جیب لباسم بردارد و هر موقع توانست برگرداند».

وقتی دعای مادر برای شهادت فرزند مستجاب می‌شود

مادر شهید ادامه داد: او همیشه مطیع دستورات رهبری بود و سخنرانی‌ها و گفته‌های ایشان را تجزیه و تحلیل می‌کرد و خود را مقید به انجام دستورات ایشان می‌دانست. او بیش از یک ماه برای ایام اربعین ۹۵ به سامرا رفت و در یکی از پرخطرترین مناطق به زائران خدمت می‌کرد و در سال بعد زمانی که قصد زیارت کربلا را داشتم و از او درخواست همراهی کردم، در حالی که در سوریه بود، گفت: من الان در مأموریت هستم و نمی‌توانم بیایم اما از شما می‌خواهم دعا کنید تا در روز اربعین شهید شوم. من هم که نمی‌دانستم او در سوریه است شب اربعین ۹۶ برای شهادت او دعا کردم که در نهایت مستجاب شد.

او در دفتر خاطرات خود نوشته بود که من در روز اربعین شهید می‌شوم و همچنین در وصیتنامه وی آمده است: «نگران نباشید! شهید به آرزوی قلبی‌اش رسیده و شما هم خوشحال باشید که من به آرزویم رسیدم».

خیلی زود یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد!

حجت الاسلام حسن مرادی از دوستان آقا محمود و از اعضای مرکزی مؤسسه جهادی تبلیغی بلاغ مبین که محمود هم عضو این گروه بود تصویری از آخرین دست نوشته این روحانی شهید را در اختیار رسانه ها قرار داده است که روایتی است از خبر شهادتش: «خیلی زود یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد.(مرگ در پیش است) یادتان نرود که ان ا… مع الصابرین. دوست ندارم در مرگ من لباس عزا بر تن و گریه و زاری کنید. خصوصا اگر خداوند توفیق شهادت در راه خودش را عطا کرد.»

آخرین دست نوشته این روحانی شهید

با این کمربند بیدارم کنید

پدر این شهید درباره فرزندش می گوید: شنیده بودم که کمربندش را بالای سرش میگذاشت و به دوستانش می گفت اگر برای نماز شب بیدار نشدم با این کمربند بیدارم کنید.پدر می گوید: میرزا محمود چند نوبت به سوریه اعزام شده بود و ما بی خبر بودیم، در آخرین نوبت اعزامش بود که ما متوجه شدیم. آخرین باری که با او صحبت می‌کردم می‌گفت که من شهید می شوم اما اگر زخمی شدم هرگز نگویید در سوریه بودم.پدر آقا محمود گلایه ای هم دارد از آن ها که می‌گویند مدافعان حرم برای پول به سوریه می‌روند: از نظر مالی نه من و نه فرزندم نیازی نداشتیم ونداریم. سخن برخی ها که مادیات را دلیل جبهه رفتن مدافعان حرم می‌دانند بی ارزش است. فرزندم جانش را برای اسلام و انقلاب فدا کرد و ما هم به خواست و رضایت خداوند راضی هستیم.

پیغام می آورند که اشتباه شده

  برایمان تعریف کردند در زمان اعزام به سوریه  زمانی که می‌خواستند افراد را تقسیم بندی کنند  به آقا محمود گفته بودند که باید در رسته تبلیغات باشد و او ناراحت می شود و همان جا که بوده از ناراحتی پارچه ای روی سرش می کشد اما دقایقی بعد پیغام می آورند که اشتباه شده و او باید به دیرالزور برود، دوستانش از او می پرسند چطورشد، می‌گوید به خانم  حضرت زینب(س) گفتم که  من نمی خواهم  برگردم، می خواهم شهید شوم  … همیشه دوست داشت شهادتی خاص داشته باشد و همین طور شد و شهید اربعین نام گرفت .او در آخرین دست نوشته‌اش تاریخ شهادتش را بیان کرده و گفته است به اذن خدا شهید می شوم .شهادت فرزندم انقلابی در فامیل به وجود آورد.  

پیغام می آورند که اشتباه شده

هزار نهال زیتون کاشتند

مادر شهید روایت های جالبی از فرزندش دارد: فرزندم هر طور که می توانست گاه با زبان و گاه باقلم و گاه با رفتار به دین و مردم خدمت می کرد . آقا محمود یک فعال فرهنگی و اجتماعی   و یک ورزشکار با اخلاق بود. سال 95 بود که هزار نهال زیتون را در فعالیت های جهادی  به همراه  دوستانش کاشته بود.با وجود علاقه مندی به  درس و تحصیل اما از دیگر مسائل غافل نبود و موسس چند گروه فرهنگی بود و سرپرست تیم کوهنوردی  روحانیون قم را هم برعهده داشت .

هزار نهال زیتون کاشتند
وصیت نامه

بعد از عرض ادب خدمت شما خواننده محترم، می توانستم نسبت به اوضاع اطرافم بی توجه باشم و برای بی تفاوتی‌ام 100 دلیل بتراشم. دشمن اسلام یک عده شرور را بسیج کرد و اوضاع سوریه را ناامن کرد. حدود هفت میلیون آواره، تخریب فراوان ابنیه و آثار اسلامی و باستانی، از بین بردن زیرساخت ها و خانه های مردم و کشتن و زخمی کردن صدها هزار نفر؛ حالا نقش من به عنوان یک مسلمان چیست؟

یک عده برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) و نجات جان مسلمانان قیام کردند و رفتند، من هم نشستم و دعا کردم ولی این کافی نبود.

در محیطی ایمن نشستن و دعا کردن کافی نیست، وارد عرصه نبرد شدم تا اسباب راهنمایی، هدایت و تشویق مدافعان حرم باشم، تا مرهمی باشم بر زخم هایشان و قوت قلبی بر هجومشان بر صف دشمن.
می‌توانستم برای نرفتنم به سوریه و بی‌تفاوتیم صد دلیل بتراشم.

این راه، اسارت، جانبازی و شهادت دارد. بلاخره جنگ است. خودم را به خدا سپردم، هرچه خودش بخواهد همان می شود. من البته عاشق شهادتم و دوست دارم به این مقام والا که ائمه از خدا درخواست می کردند، برسند.

اگر توفیق یافتم که خوش به حالم و اما شما در قبال خود شهدا وظایفی دارید. مراقب باشید اهداف و راه شهدا گم نشود.

کاری زینبی(س) کنید و پیام رسان شهدا باشید. هیچ وقت به حال شهید غصه نخورید چرا که شهید به بهترین سرنوشت رسیده است. حتی به حال خانواده و ایتام شهید غصه نخورید چرا که شهید زنده است و در ثانی خداوند خیر الکفیل و خیر الولی است و خودش خوب بلد است خانواده و ایام شهید را چطور مدیریت، حمایت و کفایت کند. حتی لباس سیاه نپوشید و عزاداری نکنید چرا که خوشبختی و سعادت یک فرد ناراحتی ندارد.

مواظب ایمانتان باشید، شب عاشورا 1437

شهادت: 1396/08/18

منابع: خبرگزاری مهر ؛ خراسان نیوز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *